استاد عبدالرضا قناد دزفولی. اکنون آرمیده به سینه تراب در قطعه هنرمندان بهشت آباد اهواز.شاعر، محقق، عارف، فیلسوف و نظریه پرداز. شغلش کلمه بود. غیر از استانداری و شهرک صنعتی که این اواخر آنجا مشاور بود. با صدایی گرفته و خش آلود ناشی از عمل جراحی بر گلو. با خوانشی از شعر که فخیم بود و اساطیری. معمولن نقد هایش را با این جمله شروع می کرد : « شعر ...» یعنی انکه تعریفی برای شعر ارائه می داد. و هیچ گاه این تعاریف تکراری نبود. با اخلاق بود. پشت سر کسی سخن نمی گفت یا توطئه ای نمی چید. از دست و زبانش خاطر جمع ایمن بودی. با شرف بود و با وقار. یادم می آید روزی را که در سال های دور - شاید 15 سال پیش - نهاری در منزل پدری تدارک دیده بودیم و جمعی از شعرا میهمان بودند. استاد قناد نیز شمع محفل ما بود. مرحوم ابوی که طبع شعری هم داشت در میان همه جمع ، فوق العاده ایشان را پسندید و سفارش استاد قناد را به من نمود که با وی باش و احترامش را داشته باش و از نصایحش بهره بگیر. و پدر روزی را بخاطر آورد که در اتحادیه صنف نجاران و درودگران - پیش از انقلاب - استاد قناد دعوت بوده و برای نجاران سخنرانی کرده و پدر مستمع بوده. استاد قناد هم تا همین اواخر هر موقع دیداری دست می داد می گفت : «سلام به آقات برسان». حالا هر دو به فاصله یک قطعه آرام گرفته اند. پدر در قطعه 35 همسایه قطعه هنرمندان و استاد قناد است. عصرهای پنج شنبه یا هر وقت دست بدهد تا به بهشت آباد بروم برای استاد عبدالرضا قناد هم فاتحه می دهم. او دایره المعارفی از علوم بود. دستی هم در علوم قدیم و پزشکی داشت و هم از این رو حسابی با سرطان جنگید. از سخنان او در همان مقطع مبارزه در خاطرم ماند که : « آدم تا می تواند نباید تنش را زیر تیغ جراحان بسپارد ... در میوه های فصل آنچه بدن در همان ایام نیاز دارد موجود است و ...»
دوستان انجمن شعر در کار نیکی اواخر عمر برایش جشن تولدی گرفتند. شاید یک ماه پیش از مرگش آخرین تماس تلفنی را با ایشان داشتم. قرار گذاشتیم ویژه نامه ای منتشر کنیم و زحمتش افتاد برای منصور محرابی فرد دوست عزیز که مصاحبه ها را انجام دهد و ... الامان از اجل
در شعر «تعویذی برای دیوار کافه ی بمبئی» در مجموعه تامتافیزیک آنجا که یادی از منصور نوذری بیامرزی ناصری می شود به لحن خوشی از استاد قناد نیز صحبت کردم که عصر دوشنبه ای منصور نوذری دوست شاعر مسجدسلیمانی که گویشی تازه داشت و خود به عنوان سبک آفتاب از آن یاد می کرد به انجمن آمد با شلوار دبیتی - شلوار سیاه رنگ محلی بختیاری با پارچه ضخیم و پاچه های گشاد - که پوشیده بود. بیشتر جمع کر و کر کردند. نیشخند زدند. منصور هم لاغر بود و میانه قامت اما استاد قناد مرد با شرافت گفت که : به به چقدر این دبیت به شما می آید و درسی به همه ما داد. در شعر اینگونه سرودم و نزد خود استاد قناد هم قرائتش کردم در جلسه خروش کارون.
«... خرقه نداشت منصور نوذری
دبیت می پوشید مالک سبکی تکذیب شده بود
علاء الدین گوش می داد و گاهی با تاکسی کلمات را به سفرهای نامعلوم می برد
او در وداع تنها یک تایید از عبدالرضا قناد دزفولی در کارنامه داشت
که در بعضی ناسخ التواریخ به استاد - نقاد - نیز لقب داده اند ...»
عکس در منزل استاد محمد بقالان گرفته شده است.